رد شدن به محتوای اصلی

ابراهیم حقیقی

جستجوی این وبلاگ

نمایش پست‌ها از اوت, ۲۰۱۸

مشاهده همه

پست‌ها

این علی عالی اعلی امیرالمومنینه

در شهریور ۰۹, ۱۳۹۷

امیرالمومنین دیدنی علی فیلم ونماهنگ مناسـبت ها

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

جشن عید غدیر عید ولایت در خانیک 97

در شهریور ۰۷, ۱۳۹۷

اخبار تصاویر خانه عالم خانیک غدیر97 مناسـبت ها

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

دبستان خانیک 1391

در شهریور ۰۶, ۱۳۹۷

تصاویر خانیک

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

افتتاح بوستان خانیک

در شهریور ۰۵, ۱۳۹۷

اخبار بوستان خانیک تصاویر خانیک

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

چگونه شماره ها را در گوشی تلفن ثابت بلگاکام ذخیره کنم

در شهریور ۰۳, ۱۳۹۷

ابراهیم حقیقی ذخیره شماره گوناگون belgacom

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

تصاویری از دانش آموزان و آموزگاران دبستان حافظ خانیک دهه60

در مرداد ۲۴, ۱۳۹۷

تصاویر خانیک دبیر ستاد زکات کشور ، خانیک قدیمی

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

تصویری از خانیک دهه 40

در مرداد ۲۲, ۱۳۹۷

تصاویر خانیک دیدنی قدیمی

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

کوچه‌باغ‌های خانیک8خرداد 1387

در مرداد ۱۵, ۱۳۹۷

تصاویر ته‌رود خانه عالم خانیک فیلم ونماهنگ

+

دریافت پیوند
Facebook
X
Pinterest
ایمیل
سایر برنامه‌ها

پست‌های بیشتر

نمونه هایی از مطالب

خاطرات یک معلم

امروز میزبان یکی از معلمان بازنشسته بودم از او خواستم خاطره ای را از دوران تدریس و معلمی بگوید . این خانم که سال ها پیش بازنشسته شده گفت در سالهای اول خدمتم که قبل از انقلاب بود در بیرجند معلم کلاس اول بودم یکی از دانش آموزان مشق هایش را خیلی زیبا می نوشت متوجه شدم کسی برایبش می نویسد . یک روز از او پرسیدم چه کسی مشق هات را می نویسه گفت: پدرم . به او گفتم به پدرت بگو از این به بعد مشق هات را ننویسه خودت بنویس. روز بعد وقتی بچه ها وارد کلاس شدند دانش آموز مذکور گفت خانم اجازه؟ پدرم گفت معلمت غلط کرده! من از ایشان پرسیدم پدر این دانش آموز چه کاره بود؟ خانم معلم گفت ارتشی لازم به ذکر است در دوران پهلوی که این خاطره مربوط به آن زمان است نظامیان دارای قدرت زیادی بودند . ایشان خاطره دیگری را هم بلافاصله به یاد آوردند و در زمان کمی که با ایشان بودم بیان کردند . دانش آموزی داشتم که مادر نداشت و با پدرش زندگی می کرد. در مدرسه وسایل و غذای بچه ها را می دزدید. یک بار به او گفتم هر چه خواستی برو از فروشگاه مدرسه بگیر پولش رو من...

کلاس پنجم ابتدایی دبستان حافظ خانیک سال ۱۳۵۹

از جناب آقای محمد علی عبدی معلم دلسوز آن سالها که این تصویر را در اختیار ما قرار دادند صمیمانه سپاسگزارم نشسته از راست: محمد ادبی – ابراهیم حقیقی – محمدعلی قربانی – حسن ادبی – غلامحسین رمضانی – عباسعلی رجبی -عباسعلی نجفی – غلامحسین غلامی – محمدعلی ناظری ایستاده از راست:شهربانو عباسی- فاطمه ابراهیمی - فاطمه تاجری -زهرا عامری - طاهره جوادی -زهرا نوریان - صدیقه نصیری - طاهره قاسمی 44سال بعد این تصویر در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۲۶ در روز عاشورا گرفته شد این تصویر هم با حضور آقای علی تعویقی معلم کلاس چهارممان و در کنار مزار معلم کلاس پنجم شادروان محمدعلی عبدی در تاریخ ۱۴۰۳/۰۴/۲۶ گرفته شد. البته دو نفر از همکلاسی ها حضور نداشتند

محرم1403 در خانیک

انتقال غیر قانونی آب از تنگل زرد خانیک

نزاع آبی اوایل دهه ۶۰ بود من دانش آموز بودم زمزمه هایی به گوش می رسید که روستای همسایه آب سرچشمه قنات های خانیک را از طریق لوله به روستای خودشان می برند این موضوع سبب شده بود تا در یک روز تابستان با اعلام از بلند گوهای روستا و دعوت آن ها برای یک اقدام جمعی در مظهر قنات جمع شوند . با گردهم آمدن تعدادی از اهالی با وسایل نقلیه و البته یک دستگاه تراکتور و با وسایلی چون بیل و کلنگ به سمت تنگل زرد راه افتادیم ما هم به عنوان تماشاچی. گویا در این روز درگیری هایی هم با اهالی روستای امرودکان بوده البته در حد کتک کاری و سنگ پرانی که مشکل جدی بهمراه نداشت. با ورود به محل افراد با بیل و کلنگ مشغول یافتن لوله شدند که به طرز ماهرانه ای در بستر رودخانه فصلی جاسازی شده بود . تراکتور هم به کمک افراد آمد و لوله ها را از زمین درآوردند و با خود به روستا آوردند. با رسیدن به روستا سر و کله ژاندارمری پیدا شد و کار بازجویی از بزرگان روستا آغاز گردید. نامهایی را روستای مذکور به عنوان سردسته و عامل این اقدام به پاسگاه داده بودند که از افراد می پرسیدند و کسی آن ها را معرفی نمی کرد . و از ...

اهالی خانیک + تصویر

نیم قرن پیش محمد اعما حقیقی -رجبی رجبی- غلامی -حقیقی حقیقی – رجبی حبیب عباسی محمد قاسمی اسماعیل پسندیده اهالی خانیک اهالی خانیک اهالی خانیک دهه60 تشییع شهیدمحمدحسین صفری 1386 خانیک 1386 1367 اهالی خانیک کربلایی حاج قربان عباسپور اردوی پایگاه خانیک1388 محرم 84 خانیک دعای ندبه امام زاده اهالی خانیک اهالی خانیک اهالی خانیک محمدعلی عبدی – علی تعویقی اهالی خانیک اهالی خانیک اهالی خانیک حقیقی- صدقی محمد ادبی -محمدحسین امری محمد قربانی -حسن رجبی-اسماعیل پسندیده غلامحسین تسامحی محمدباقر کدخدایی محمدعلی رزمی رمضان زرعی عباس ادبی علیمراد دلیری اسماعیل ساده – علیمراد محمدپور عباسقلی مرزبان غلامعلی بخشی – غلامحسین رمه دار رمه دار- یداله جوادی -رضا یاری – عباس برزگر رمضان رضایی – حسین رزمی مرتضی عابدینی ولی دلیری حجی محمد ادبی – محمدعلی محمدپور محمد دولتخواه ازچپ: رمضان جوادی- عباسعلی تبریزی-امین عامری -رضا رحیمپور- قاسمعلی رحمانی علیمراد نجفی محمدحسن تاجری ازچپ- امیرابراهیمی-مسعود دولتخواه – هادی رمه دار- مجتبی جوادی- محمد نصری-محمدرضا قاسمی اهالی خان...

ابراهیم حقیقی

بازدید از نمایه

بایگانی

ژوئیهٔ 20242
آوریل 20242
مارس 20246
فوریهٔ 20245
ژانویهٔ 20243
دسامبر 20237
اکتبر 202310
سپتامبر 20237
آوریل 20233
مارس 20233

نمایش بیشتر نمایش کمتر

برچسب‌ها

1284
13 رجب
1359
1364
1384
1386
1387
۱۳۸۸
1390
1391

نمایش بیشتر نمایش کمتر

پیوندها

وب سایت ابراهیم حقیقی
وب سایت آموزشی
وب سایت خانیک
امامزاده سلطان کریمشاه
شهدای شهرستان فردوس

پربیننده

خاطرات یک معلم

امروز میزبان یکی از معلمان بازنشسته بودم از او خواستم خاطره ای را از دوران تدریس و معلمی بگوید . این خانم که سال ها پیش بازنشسته شده گفت در سالهای اول خدمتم که قبل از انقلاب بود در بیرجند معلم کلاس اول بودم یکی از دانش آموزان مشق هایش را خیلی زیبا می نوشت متوجه شدم کسی برایبش می نویسد . یک روز از او پرسیدم چه کسی مشق هات را می نویسه گفت: پدرم . به او گفتم به پدرت بگو از این به بعد مشق هات را ننویسه خودت بنویس. روز بعد وقتی بچه ها وارد کلاس شدند دانش آموز مذکور گفت خانم اجازه؟ پدرم گفت معلمت غلط کرده! من از ایشان پرسیدم پدر این دانش آموز چه کاره بود؟ خانم معلم گفت ارتشی لازم به ذکر است در دوران پهلوی که این خاطره مربوط به آن زمان است نظامیان دارای قدرت زیادی بودند . ایشان خاطره دیگری را هم بلافاصله به یاد آوردند و در زمان کمی که با ایشان بودم بیان کردند . دانش آموزی داشتم که مادر نداشت و با پدرش زندگی می کرد. در مدرسه وسایل و غذای بچه ها را می دزدید. یک بار به او گفتم هر چه خواستی برو از فروشگاه مدرسه بگیر پولش رو من...

شبکه اجتماعی چیست؟ شبکه اجتماعی یک وب سایت یا برنامه است که به افراد امکان می دهد در یک پلت فرم مشترک با یکدیگر ارتباط برقرار کنند . کاربران می توانند اطلاعات را به اشتراک بگذارند، نظرات خود را بیان کنند، علایق متقابل را بررسی کنند، شغل جستجو کنند، کسب و کار خود را تبلیغ کنند، روابط برقرار کنند و با یکدیگر تعامل داشته باشند. کسانی که در یک شبکه اجتماعی شرکت می‌کنند، اغلب طیف وسیعی از اطلاعات و محتوا ، از جمله عکس‌ها، فیلم‌ها، کلیپ‌های صوتی، اسناد، اخبار، مواد بازاریابی یا پیوندهایی به منابع دیگر را به اشتراک می‌گذارند. افراد به دلایل شخصی و حرفه ای در شبکه های اجتماعی شرکت می کنند. کسانی که در سطح شخصی درگیر هستند از اشکال مختلف رسانه برای تعامل با یکدیگر استفاده می کنند و اغلب جزئیات شخصی زندگی خود را به اشتراک می گذارند. انتقال اطلاعات از منابع دیگر؛ یا اظهار نظر در مورد انواع مختلف رویدادها، چه در نزدیکی و چه در جهان به طور کلی. به عنوان مثال، برخی از افراد ممکن است از رسانه های اجتماعی برای حفظ ارتباط با دوستان و اعضای خانواده، اشتراک گذاری نقاط ع...

خاطرات خانم صدیقه وحدت

خیلی دوست داشتم معلم کلاس اول باشم ۶۰ نفر را در یک کلاس کردند و به من سپردند همه پسر و خیلی شلوغ و پر سر و صدا بودند کلاس پهلویی ما یک خانمی بود به نام خانم مژده ،بچه های ساکتی بودند ولی بچه های من از سر و کله هم بالا می رفتند گفتم خانم مژده چیکار کردی که بچه ها اینقدر ساکتند گفت: تا نباشد چوب تر فرمان نبرند گاو و خر، باید چوب به کار بیاد .من هم گفتم بچه ها جون فردا چوب میارید چون نمیتونین خوب باشین می خوام بزنمتون فردا وقتی وارد کلاس شدم با انبوهی از چوب‌ها مواجه شدم که روی هم چیده شده بود گفتم اینا چیه ؟ گفتند خانوم خودتون گفتید چوب بیارید. گفتم یک نفر یک چوب بیاره نه همه!طبق عادت هر وقت وارد کلاس می شدم روی تخته می‌نوشتم خدا را فراموش نکن . این بچه ها که شیطنت می کردند یک چوب هم آویزان کردم به میخ و گفتم هرکس فضولی کنه کتک می خوره. بچه ها طبق معمول شیطنت می کردند یک بچه هم خیلی کوچک بود و جلو نشسته بود اینقدر دوستش داشتم بهش پیرمرد می گفتم خیلی بهش توجه می کردم بچه ها خیلی صدا می کردند من چوب بلند کردم و محکم به میز بزنم به دست همین کو...

تفاوت رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی چیست؟ رسانه‌های اجتماعی و شبکه‌های اجتماعی اصطلاحات قابل تعویض به نظر می‌رسند، اما کاربردهای متفاوتی دارند. تفاوت بین شبکه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی را بیاموزید. توسط اندرو فروهلیچ، شبکه های گیت غربی تاریخ انتشار: 24 سپتامبر 2020 در حالی که به نظر می رسد اصطلاحات رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی قابل تعویض هستند، تفاوت های مشخصی دارند. اساساً رسانه های اجتماعی بستری برای پخش اطلاعات هستند، در حالی که شبکه های اجتماعی بستری برای برقراری ارتباط با یکدیگر هستند. رسانه های اجتماعی یک کانال ارتباطی هستند، در حالی که در شبکه های اجتماعی، ارتباط ماهیتی دو طرفه دارد. بیایید عمیق تر به تفاوت بین رسانه های اجتماعی و شبکه های اجتماعی بپردازیم. رسانه های اج...

انتقال غیر قانونی آب از تنگل زرد خانیک

نزاع آبی اوایل دهه ۶۰ بود من دانش آموز بودم زمزمه هایی به گوش می رسید که روستای همسایه آب سرچشمه قنات های خانیک را از طریق لوله به روستای خودشان می برند این موضوع سبب شده بود تا در یک روز تابستان با اعلام از بلند گوهای روستا و دعوت آن ها برای یک اقدام جمعی در مظهر قنات جمع شوند . با گردهم آمدن تعدادی از اهالی با وسایل نقلیه و البته یک دستگاه تراکتور و با وسایلی چون بیل و کلنگ به سمت تنگل زرد راه افتادیم ما هم به عنوان تماشاچی. گویا در این روز درگیری هایی هم با اهالی روستای امرودکان بوده البته در حد کتک کاری و سنگ پرانی که مشکل جدی بهمراه نداشت. با ورود به محل افراد با بیل و کلنگ مشغول یافتن لوله شدند که به طرز ماهرانه ای در بستر رودخانه فصلی جاسازی شده بود . تراکتور هم به کمک افراد آمد و لوله ها را از زمین درآوردند و با خود به روستا آوردند. با رسیدن به روستا سر و کله ژاندارمری پیدا شد و کار بازجویی از بزرگان روستا آغاز گردید. نامهایی را روستای مذکور به عنوان سردسته و عامل این اقدام به پاسگاه داده بودند که از افراد می پرسیدند و کسی آن ها را معرفی نمی کرد . و از ...

یک گل زیبا درزمستان

این گل زیبای ختمی به صورت خود رو در حیات منزل روییده

کلاس پنجم ابتدایی دبستان حافظ خانیک سال ۱۳۵۹

از جناب آقای محمد علی عبدی معلم دلسوز آن سالها که این تصویر را در اختیار ما قرار دادند صمیمانه سپاسگزارم نشسته از راست: محمد ادبی – ابراهیم حقیقی – محمدعلی قربانی – حسن ادبی – غلامحسین رمضانی – عباسعلی رجبی -عباسعلی نجفی – غلامحسین غلامی – محمدعلی ناظری ایستاده از راست:شهربانو عباسی- فاطمه ابراهیمی - فاطمه تاجری -زهرا عامری - طاهره جوادی -زهرا نوریان - صدیقه نصیری - طاهره قاسمی 44سال بعد این تصویر در تاریخ ۱۴۰۳/۴/۲۶ در روز عاشورا گرفته شد این تصویر هم با حضور آقای علی تعویقی معلم کلاس چهارممان و در کنار مزار معلم کلاس پنجم شادروان محمدعلی عبدی در تاریخ ۱۴۰۳/۰۴/۲۶ گرفته شد. البته دو نفر از همکلاسی ها حضور نداشتند

تصاویری از روستای قدیم خانیک ۱۳۸۵

این تصاویر خرداد ماه ۱۳۸۵ گرفته شده

نمایی از گلزار شهدا ۱۳۸۲

محرم1403 در خانیک

کل نماهای صفحه

‏با پشتیبانی Blogger

استفاده از محتوای این سایت با ذکر منبع بلامانع است